اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

شازده کوچولو 3

"شهریار کوچولو گفت: -تو چه کار میکنی اینجا؟

سوزنبان گفت: -مسافرها را به دسته های هزارتایی تقسیم میکنم و قطارهایی را که میبردشان

گاهی به سمت راست میفرستم گاهی به سمت چپ. و همان دم سریع السیری با چراغهای روشن

و غرشی رعدوار اتاقک سوزنبانی را به لرزه انداخت.

-عجب عجله ای دارند! پی چی میروند؟

سوزنبان گفت: -از خود آتشکار لکوموتیف هم بپرسی نمیداند!

سریع السیر دیگری با چراغهای روشن غرید و در جهت مخالف گذشت .

شهریار کوچولو پرسید: -برگشتند که؟

سوزنبان گفت: -اینها اولیها نیستند. آنها رفتند اینها، برمیگردند.

-جایی را که بودند خوش نداشتند؟

سوزنبان گفت: -آدمیزاد هیچ وقت جایی را که هست خوش ندارد..."


پ.ن:این خصلت همه آدماست اینکه جایی رو که هستن خوش ندارن ولی باز با این حال خیلی ها از این جایی که خوش ندارن دل هم نمیتونن بکنن! ولی من میتونم!

نظرات 24 + ارسال نظر
duxi دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ق.ظ http://duxi.blogfa.com

موافقم با جمله آخر ...

مرسی

اون منم دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ق.ظ

نگار دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ http://manotomishavimma.blogfa.com


نمی دونم چرا هربار هر تکه این کتاب تازگی و زیبایی خاص خودشو داره برام انگار اصلا تکراری نمی شه



عاشقشم، مرسی

این کتاب برا منم دقیقا همینجوریه
ممنون

اسطوره دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://ostoore.blogfa.com

سلام
این جمله آخری توی زندگیم مصداق داشته . بعضی وقتها دوست دارم یه جای دیگه غیر از اونجایی که هستم باشم ولی اگه یه اتفاقی بیفته که نتونم جای قبلی باشم دلم میگیره!

علیک سلام
اره شاید برای شما و خیلیا اینچنین باشه

مهسا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام اسطوره اصلا انتظار نداشتم همچین اپی داشته باشی قشنگه ولی انگاری بایدتوی اپت حرفای خودت باشه مرسی از وب قشنگت

سلام مهسا جان
الان حرفای خودمم نوشتم.تا یه جوری بتونم لااقل صورت مسئله رو درست کنم.خوبه حالا؟

Armin سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ق.ظ

خجالت داره خب
بیا یه سر بزن...مخاطب خوب ما یکیش شما بودی آخه

چشم ارمین جان حتما میام ببخشید این چند وقته مشغول بودم

مهشید سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ق.ظ http://hekayatidegar.blogfa.com/

بستگی داره به میزان ونوع تعلق خاطر آدما

اره بستگی داره ولی کلیتش فکر کنم این بود که گفتم

یک آدم معمولی سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://yek-adam.blogfa.com

دقیقا همینه! ولی میشه نباشه؟

توی این جامعه ای که ما توش زندگی میکنیم فکر نمیکنم

آناهیتا سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ http://ananame.blogfa.com

سلام اسطوره جان...
ناپیدایی...
منم ناپیدام...
دلگیرم...
از تونه ها...
پست های جدیدتو خوندم...
مث همیشه پر بار بود

علیک سلام
الان میام سر میزنم ببینم از چی نوشتی که ناراحتی
ممنونم

حمود سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ http://ruydar-i.mihanblog.com

ادمی موجود ناسازگاریست...
من یکی که نمیتونم از رویدر دل بکنم هر چند که خوش نگذره اما طنابی همیشه دور قلبمه نمیذاره جایی برم...
اما باید جوانان عادت کنن و به فکر کار و زندگی در شهرستان ها باشن.

اره شاید برای شما اینطوری باشه
ولی منظورم من الزاما فقط شهر نبود...
از محیطی که هستیم از کشورمون گاهی...

یه گرافیست سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://graphiclass.blogfa.com/

اره من هم تقریبا جایی که زندگی میکنم راضی راضی نیستم و لی دل هم نمیتونم بکنم . ولی شما واقعا میتونی ؟ فکر نکنم عمرا . هر چی باشه به اونجایی که به دنیا اومدی متعلقی و دلت فقط واسه شهرت میتپه.
شایدم بی وفایی !! و بتونی از شهر و دیار و خاطراتت دل بکنی آره؟؟

فکر نکنم بی وفایی کلمه مناسبی باشه براش
بلاخره خدا هم گفته: هرجا زندگی برات سخت شد مهاجرت کن زمین خدا بزرگه

آیدا سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://yekhekayat.blogfa.com/

چقدر این کتاب کوچک کودکانه بزرگ و پر مفهومه دست شما درد نکنه با این انتخابای خوبتون.

ممنونم من مرید این کتابم

آیدا سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ http://yekhekayat.blogfa.com/

با این حساب شما هم قهرمانید.گذشتن از وابستگی ها و دلبستگی ها شهامت و قدرت می خواد.

اره قدرت میخواد ولی برای قدرتمند شدن نیاز به انگیزه هست که من دارم

ساباط سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.sabaat2.mihanblog.com

سلام
خیلی خیلی خوشگل بود.
فکر کنم همه با پی نوشت موافقن. همه دلمون می خواد از اینجایی که هستیم دل بکنیم و بریم اما باز معتقدیم هیچ جا خونه آدم نمیشه. ولی من هم فکر میکنم می تونم از اینجایی که هستم دل بکنم مثل تو و مثل خیلیهای دیگه. تغییر و مهاجرت زندگی آدمها رو دگرگون می کنه و این الزاما چیز بدی نیست.

علیک سلام
خوبه پس تو هم توی تیم ما بازی میکنی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ب.ظ

یه وقت در نری . . .
تازه یه دوست خوب پیدا کردیم . . .

شما لطف داری

Paramedic سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ http://ruydar-health.blogfa.com/

ادمهایی که راکدن درواقع مردن راضی نبودن به وضع موجود تعریف آدمیزاده.
این کتابو خیلی دوست دارم.

ادمیزاد راضی نیس هیچوقت، ولی میتونه جایی بره که کمتر ناراضیش میکنه

تک ستاره ی اسمان رویدر چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ق.ظ http://www.raydar-srat..blogfa.com

سلام وبتون خیلی خوبه خوب مینویسین به من هم یه سر بزنین تا بعد

همیشه شاد باشی

ادرس وبت اشتباست

عمران چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ http://omrannotes.blogfa.com

همینطوره. اتفاقا چند شبه توی تلویزیون مرتبا تبلیغ برنزه کردن رو میبینم. با خودم گفتم که اینجاها همه خودشون رو می کشن که یکم سفید شن اونوقت اینا خودشون رو می کشن که برنزه شن.
با خودم گفتم که اینم یکی از مصادیق اینه که ما هیچوقت از چیزی که داریم ولو بهترین باشه راضی نیستیم

به نکته جالبی اشاره کردی ممنونم

xxx پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

شاد خش نهش دوباره هنش...اه اه اه

گاه به گاه پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:06 ق.ظ

یه مطلبک گذاشتم بیا نظرتو بگو

ایمان پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ http://delhaieasmani.blogfa.com

سلام
خسته نباشین
از خیلی وقته مطالبتون رو میخونم
ولی به نظرم نوشته هاتون خیلی بهتر و جالبتر از قبل شده
بیصبرانه منتظر اپ بعدیتون هستیم

علیک سلام
ممنونم ایمان جان این نظر لطف شماست
منم سعی می کنم بهتر از این باشه

بی خیال پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ

http://www.paysel.net/index.php?AdsID=15136
حتما یه سری بزن! ضرر نمی کنی!

سر فرصت سر میزنم

محمد جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:17 ق.ظ

این آدم بزرگا راستی راستی خیلی عجیبن

اره بدیش اینه ما ادم بزرگ هستیم یا بلاخره روزی ادم بزرگ میشیم

کرانه چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

سلام
من می تونم از جایی که هستم دل بکنم
همه سختی ها و بدیا مال این شهر خشک و صنعیته
همه خاطرات خوشم مال شهرای دیگه
من زاده آب گرم جنوبم خلیج خودم
ولی اجبار یا تقدیر
دارم توی یه شهر کلاس بالا زندگی می کنم که ازش بی زارم از همه عادتای مردمش از خشکی شون از بی قیدیشون از همه چی
ولی حالا که اینجام

علیک سلام
چیزی نمیتونم بگم جز اینکه چو هستی خوش باش...
وقتی پای جبر وسط میاد دیگه کاریش نمیشه کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد