اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

ساز دهنی

بچه که بودم علاقه خیلی شدیدی به ساز دهنی داشتم.توی هر فیلمی و کارتونی و یا هرجا سازدهنی می دیدم توجهم جلب میشد.از نگاه کودکانه من انگار دنیا پر از ساز دهنی بود و من حتی یه دونشم نداشتم.اون موقع ها عادت نداشتم چیزی از پدر مادرم بخوام برای همین چند مدت روزام با این آرزو گذشت تا اینکه جایزه رتبه های مدرسه رو اعلام کردن،ساز دهنی هم یکی از جایزه ها بود، جایزه شاگرد دوم! همیشه قبل از شروع امتحانا جایزه رو میاوردن توی کلاس میذاشتن تا باعث رقابت بشه.منم که تازه از ایران اومده بودم با شرایط مدرسه جدید وفق پیدا نکرده بودم و از طرفی دیگه سال اول ابتدایی هم جزو رتبه های کلاس نبودم و این کارمو سخت میکرد اما نمیشد به همین سادگی از کنار سازدهنی گذشت به خصوص وقتی که هر روز با هم چشم تو چشم بودیم.انقدر خوندم تا از شانس بد شاگرد اول شدم!حالم بدجوری گرفته شد یه چیزی شبیه داستان بچه های اسمان خودمون.اما بی خیالش نشدم ،رفتم از شاگرد دوم کلاس خواهش کردم جایزمونو عوض کنیم و اونم از خدا خواسته قبول کرد.رسیدن به اولین آرزوی عمرم برام خیلی شیرین بود.همش توی دستم بود و به رنگ قرمز براقش نگاه میکردم ،به بدنه فلزی قشنگش که کاملا بی عیب و نقص بود.دقیقا همون چیزی بود که میخواستم

اون روز یکی از روزای خوب زندگیم بود...

                                                                 ***

سازدهنیمو بردم خونه سعی کردم باهاش آهنگ بزنم اما نمیشد!منو باش فکر میکردم کافیه بزاری جلو دهنتو فوت بدی تا هر آهنگی که تو ذهنته ازش بیرون بیاد اما به این سادگیا نبود.خیلی تلاش کردم ولی فایده نداشت انگار قرار نبود سازدهنی باهام راه بیاد.وقتی ازش ناامید شدم گذاشتمش تو کمد.هنوز دوسش داشتم ولی دیگه برام اون ساز دهنی رویایی نبود.بعد چند مدت توی جابجایی ساز دهنیمو گم کردم. میتونم بگم اونقد برام عادی شده بود که بعد از حدود بیست سال تازه یادش افتادم.جالبه بعد از اون انگار یهو دنیا از ساز دهنی خالی شده بود.شایدم چون دیگه نگاه من دنبال ساز دهنی نبود...

نظرات 11 + ارسال نظر
دایی عارف درکنار یه عارف دیگه پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ

دایی عارف:
یه روز شاد و یه روز غم
یه روز زیاد یه روز کم

عارف دیگر:
جالب بود
موفق باشی ابراهیم

سلام دایی عارف و عارفی دیگر
ممنونم خیلی انرژی بهم دادین

efi جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ

ایول قابل تحسینه ولی ای کاش سازشم یشد می گرفتی منم کوچیک بودم عاشق دوچرخه بودم والان تازه اونو خریدم هر جمعه باش میرم کوه خیلی حال میده

خوبه که الان دوچرخه تو داری
بنظرم براورده کردن رویای کودکی یکی از کاراییه که ادم حتما باید تو زندگیش انجام بده

بابایی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ http://hamsafar314.blogfa.com

اول از هرچیز ممنون بابت حضورت توی وبلاگم
بعد هم اینکه چندتا از پست هات رو خوندم . خیلی بنظرم قشنگ و متفاوت بود نوشته هات
ممنون
امروز روز خوبی بود که با وبلاگت آشنا شدم

نمیدونم فیلم سازدهنی رو هم دیدی یانه. از فیلمهای فوق العاده زیبا و بیاد ماندنی دوران بچگی ما بود.

سازدهنی خاطرات تو از نظر من یه نمادی از تمام خواستنی های دنیایی هست که آدم خودش رو به هر آب و آتیشی می زنه تا بهشون برسه اما وقتی بهش رسید می فهمه اون چیزی نبوده که می خواسته
قشنگ بود. ممنون

خواهش میکنم دوست عزیز
فیلمشو ندیدم ولی علاقه مند شدم ببینم

دایی ابی شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ق.ظ

یاد فیلم زیبا وماندگار ساز دهنی ساخته امیر نادری افتادم.نمیدونم دیدی یا نه؟امیرو ...امیرو پسری گوشتالو وتپل با اون صدا ولهجه دلنشین جنوبی وساحل نشین که برای دمیدن در ساز دهنی کذایی التماس می کرد وبعد از نواختن یک فوت در ساز دهنی با رقص چوپانی دیوانه وار فریاد می زد: مو ساز زدم... مو ساز زدم...راستش عید نوروز پارسال تکرارش رو از شبکه سه دیدم..یه جورایی خودمو در قاب تصویر امیرو می دیدم!هم از نظر شکل وهیکل وکله طاس با اون شکم بر آمده ویه زیر شلوار ی سفید خطدار...وهم از لحاظ سقف آرزوها وخواسته ها.چه دنیای زیبایی داشتیم وقدرش رو نمی دونستیم. وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم...ساز دهنی فصل مشترک خاطرات تمام کودکان فرن اخیره دایی.

سلام دایی جون
از شانس بدم ندیدمش هنوز ولی حتما گیر میارو میبینم خیلی کنجکاو شدم بدونم داستانش از چه قراره
اره دنیای قدیم خیلی ساده تر بود و سقف ارزوهامون کوتاه قد یه ساز دهنی ساده
ممنونم

اسطوره شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:24 ب.ظ http://ostoore.blogfa.com

سلام
همیشه اینجوریه .این قضیه رو می شه به همه آرزو هامون تعمیم داد . یه آرزویی که داریم همین که بهش می رسیم همه اون جذابیتش رو از دست می ده که فکر می کنم اون جذابیت به خاطر نبودنشه .یه جورایی مثل همون که جمله که میگن وصال مدفن عشقه .
منم یه ساز دهنی سبز داشتم که بلد نبودم باهاش ساز بزنم وهمون یه روز اول برام جذاب بود.

علیک سلام
چه جالب پس علاوه بر اسم مشترک وبلاگ در مورد ساز دهنی هم خاطرات مشترکی داریم

راشدانصاری یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:21 ق.ظ http://www.khaloorashed.com

سلام
خواندمت

مرسی

محبوبه یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ http://sayeban.blogfa.com

آره.. دیدی وقتی حواست پیش یه چیزیه ُ همه جا و همه چیز شبیه اون میشه؟... دقیقا همینه...
چقدر روحیه ی تحسین برانگیزی داشتی ، من اگه بودم اونقدر دست کم میگرفتم تا سوم بشم و حسرتش همیشه به دلم بمونه...

ساباط سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ب.ظ http://www.sabaat2.mihanblog.com

سلام
این آرزو هر چند هم کوچیک بوده و هر چند بعد از رسیدن بهش فهمیدی خیلی هم جالب نبوده اما به نظرم خوبه که بهش رسیدی گاهی بعضی چیزها آرزوی کوچیک هست اما رسیدن به اون خیلی کیف داره حتی اگه بدونی رسیدن به اون برابره با از دست رفتن شوقت ( چی گفتم!)
راستی منظورت چیه که گفت ی تازه از ایران اومده بودم؟!

علیک سلام
منم دقیقا روی حرفم همین بوده مرسی
منظورم تازه از ایران اومده بودم این بود که من سال دوم ابتدایی یعنی همون سال ساز دهنیو توی مدرسه دبی درس خوندم

.......... چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ب.ظ

این قصه همه ارزوها و خواسته های ما تو این دنیاس. راسته که میگن مسیر رسیدن شیرین تر از خود رسیدنه
خیلی قشنگ بود

Barannn جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:39 ب.ظ

منم اینجوریم..
یه چی ک میخوام تا ب دست نیارمش آروم نمیشم..
حالا بقیه شو دیگه نمیگم..

نه بگوووووو

Barannn جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ

راستی اونجا من متوجه نشدم چی ب چیه؟؟
(( منم ک تازه از ایران اومده بودم)) اینو متوجه نمیشم..

هیچی اون موقع من تازه اومده بودم خارج و برای منه روستایی خیلی سخت بود تا با بچه شهری ها رقابت کنم
منظورم این بود ولی نمیخواستم در این مورد زیاد توضیح بدم
اون سال کلاس دوم ابتدایی بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد