اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

شیخ دیوانه

آورده اند که روزی شیخ صورت خود را سه تیغه نموده و با شلوار مارک دیزل در خیابان همی عبور مینمودی که مریدان بدو رسیدند و با تعجب شیخ را برانداز کردند. با طعنه گفتند یا شیخ! مگر در دام عشق زنی افسونگر گرفتار شده ای که این چنین به یک شب دل و دین را ز کف برده ای؟

شیخ لبخندی بر مریدان بزد و گفت:خیر. حقا که چنین نباشد. چندی بود با خود اندیشه میکردم چگونه است که جوانان گوش در گرو سخنانم ندارند. غرقه در این افکار ایام گذرانیدم تا بدین مهم پی بردم که محاسن بلندم صورتم را کریه کرده و عبایم سنخیتی با جامه ی مردم امروز ندارد. با خود گفتم که این دو سنت به چه کار آید از زمان که مرا را از میان جوانان مطرود سازد؟

آنگاه شیخ دست در جیب همی فرو برد و گوشی آیفونی از آن برون آورد که واتساپ و ویچت نیز بران نصب گردیده بود.سپس روی به مریدان چنین سخن گفت که امروز راه ترویج دین چنین باشد! و نیز وصیت میکنم شما را به داشتن اکانتی در فیسبوک که اهمیت آن بسی کمتر از خطبه بر منبر نباشد!چرا که برای هدایت جوانان می بایست از جنس خود آنان شویم

مریدان دیگر یاوه های شیخ را تاب نیاوردند. او را مجنون خواندند و از وی روی گردانیدند و راه خیابان را در پیش گرفتند تا بیابند شیخی را با عبا و محاسنی بلند...

نظرات 8 + ارسال نظر
سامان یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:04 ق.ظ

تازه به داستان علاقه مند شدم واقعا کارت درسته

ممنونم لطف داری

من دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:42 ب.ظ

نکته طریفی بود تا حدودی با شیخ موافقم!! + وبلاگ خیلی خوبی دارین
تا یادم نرفته کریه رو در متن تصحیح کنین
موفق تر باشید

ممنون
رفتم تصحیح کردم
فقط تا حدودی با شیخ موافقی؟
منکه خیلی موافقم

نیسا جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:39 ب.ظ

عجب :)
البته این شیخ بیشتر مدرن بوده تا دیوانه.

به نظر مریدا که دیوانه بوده

ف. ک. شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://bcomplex.mihanblog.com

طنز جالبی در شیوه روایت بود اما محتوا نامیدکننده است، هم مریدان معیارهاشون اشتباه بود و هم شیخ. شیخ دیگه با این افکار و واداشتن خودش به همرنگ شدن به این شکل سطحی دیگه واقعا شیخ نیست... چون کارهای متداول جوانان خیلی چیزهای دیگه هم شده / وای به روزی که بگندد نمک!

موضوع اینه که ادم باید دست از عقاید و تعصبات کهنه برداره و یکم منطقی با علم روز پیش بره
وقتی حرفت خریدار نداره باید کاری کنی که خریدار داشته باشه
بنظر من اصلاح صورت جرم نیست یا پوشیدن شلوار جین و یا فیسبوک و غیره...

نوشته های من شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ http://ROYDARMAN.MIHANBLOG.COM

مطلب به روز و زیبایی بود برای داشتن چنین ذوقی بهتون تبریک میگم

ممنونم لطف داری

نیکی یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ

خیلی جالب بود خیلی خوشم اومد موفق باشی

ممنون

عمران شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ

بگویم من برایت این حکایت» حکایت ازنمازو از رضایت »حکایت ازنماز و رب عالی » به ما گفته حرامی و حلالی »که رب ما خدای ذوالجلال است »محمد سرور و صاحب جمال است»که موسی وهم عیسی ریش دارند »محمد صاحب و والا کمال است»همه کار و همه دستور اوحق»نگوییمبرخلافش حرف ناحق »اگر ریشی نداریم نیست جرمی » ولی تبلیغ ضدش نیست برحق» سلام بر اسطوره خواستم بگم که اگه ماخودمون نمی تونیم سنتی رو زنده بکنیم تبلیغ علیه اون نکنیم خدا از ما ناراضی میشه خدا میگه (قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ) بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.» خداوند در این ایه پیامبر رو مورد خطاب قرار میده واتباع از پیامبر ص رو شرط دوستی با خودش قرار میده. و درضمن الان دین خریدارش زیاده چقدر غیر مسلمان دارن مشرف به اسلام میشن یه سرچی تو اینترنت بکنی مشخص میشه ولی مسلمونی اونا با سنت کامله ولی مال ما نیست انشالله که سنت رسول در زندگی همه ما زنده بشه . امضا عمران درر :لبخند

راضی یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:48 ب.ظ

مطلب جالبی بود،یه سوال شما نامزد نوشی هستین؟ببخشیدا ک ربطی ب موضوع شیخ نداشت،آخه قبلا گفته بود وبلاگ نامزدش اسطوره هس

بله درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد