اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

اسطوره

اگر خدا می خواست من هم مثل تو فکر کنم ، تو را نمی آفرید

و اینچنین شد که شد

سلام بچه ها

مرخصی تموم شد و من چیزی ننوشتم ولی خوب الان براتون می گم که داستان سربازی به کجا کشیده شده: 

خودمونو بندر معرفی کردیم و با هر زور و تقلایی بود بندر موندگار شدیم. قراره که به عنوان اپراتور کامپیوتر مشغول به کار شم اما تو این چهار پنج روزه تنها کاری که کردم بیگاریه!! البته اینم یه نوع خدمته چه فرقی می کنه؟ ( از روی دماغ سوختگی اینو دارم میگم) 

تازگیا سعی می کنم به ذهنم فشار نیارم آخه هر چه بیشتر آدم فکر کنه بیشتر حرصش در میاد که چرا اینجوری شد و چرا اونجوری نشد. برا همین اگه می بینین مطالبم محتوا نداره به خوبی خودتون ببخشید( یه جوری میگه محتوا انگار قبلنا عقاید فلسفی دکارت رو تحلیل می کرده!!). 

در بوشهر

سلام بچه ها  

اول از هر چیز از شماها معذرت می خوام که دیر آپ می کنم.آخه نمیشه دیگه... 

خب به سلامتی آموزشی تموم شد ؛(البته یه ماه پیش) الان هم که دارم براتون می نویسم تو بوشهر هستم . یه ماه هم اینجا آموزش دیدیم البته از نوع تخصصی در تیپ ۲۱۴ تکاوران!!! حضرت امیر (ع) که اینم فردا قراره تموم بشه و به امید خدا بریم تنب بزرگ یا ابوموسی خدمت کنیم! 

از اواخر هفته پیش تا الان مدام داره بارون میاد و هوای توپی شده جاتون خالی!  

از فردا به مدت یک هفته مرخصی داریم که بیام رویدر بیشتر براتون حرف می زنم